جدول جو
جدول جو

معنی ناصرالدین عمری - جستجوی لغت در جدول جو

ناصرالدین عمری
(حُ سَ نِ عُ مَ)
ابن محمد شریف عمری مکنی به ابوالفتح و ملقب به ناصرالدین در نیشابور و مرو علم آموخت و تألیفات بسیار پرداخت و در ذی قعده 444 هجری قمری 1053/ میلادی درگذشت. (معجم المؤلفین از طبقات الشافعیه 49)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صِ رُدْ دی عُ مَ)
رئیس ناصرالدین عمر، ناصرالدین کلوعمر. وی کلانتر محلۀ موردستان و بزرگ کلانتران شیراز بود به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق، و چون شیخ ابواسحاق قصد جانش کرد وی با امیر مبارزالدین محمد طرح دوستی ریخت و او را به سال 754 از راه دروازۀ بیضا به شیراز وارد کرد. رجوع به تاریخ عصر حافظ ص 103 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ)
یحیی بن عبداﷲ علوی، ملقب به ناصرالدین. عالم در علوم نقلی و عقلی. وی از امرا بود و مدتی نیابت قضا را در شیراز عهده دار بود. او در قرن هشتم هجری میزیست، و در فقه کتابهای بسیاری تألیف کرد. (از معجم المؤلفین ج 13 ص 208 از شدالازار شیرازی ص 329)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ مَ)
ابن مراد عمری موصلی شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالفضل. ادیب و شاعر متولد در سال 1060 هجری قمری است. وی امر قضا و افتاء را در موصل عهده دار شد و در سال 1147 هجری قمری در همین شهر درگذشت. او راست: 1- شرح الفقه الاکبر ابی حنیفه. 2- شرح کتاب الاّثار شیبانی. و نیز او را اشعاری است. (از معجم المؤلفین از سل’الدرر مرادی ج 3 ص 231
لغت نامه دهخدا